اگر به چند سال قبل برگردیم، برای یادگیری مفاهیم عمیق روانشناسی، فلسفه، مدیریت یا خودشناسی، معمولاً فقط دو راه جلوی پایمان بود: کتاب و کلاس. هر دو هم زمان و تمرکز زیادی میخواستند و با سبک زندگی شلوغ امروز خیلی وقتها جور درنمیآمدند. اما حالا فرمی به نام پادکست داریم که عملاً این محدودیت را […]
اگر به چند سال قبل برگردیم، برای یادگیری مفاهیم عمیق روانشناسی، فلسفه، مدیریت یا خودشناسی، معمولاً فقط دو راه جلوی پایمان بود: کتاب و کلاس. هر دو هم زمان و تمرکز زیادی میخواستند و با سبک زندگی شلوغ امروز خیلی وقتها جور درنمیآمدند. اما حالا فرمی به نام پادکست داریم که عملاً این محدودیت را از بین برده است. یک پادکست توسعه فردی خوب میتواند در مسیر رفتوآمد، حین ورزش، هنگام کارهای خانه یا حتی قبل از خواب، تبدیل به کلاس درسی شود که همیشه در جیبتان است.
مزیت پادکست این است که نیاز به «وقفه» در زندگی ندارد؛ لازم نیست حتماً پشت میز بنشینید، کتاب باز کنید و موبایلتان را کنار بگذارید. میتوانید در حین انجام کارهای تکراری، گوشتان را به محتوایی بدهید که واقعاً برایتان ارزش دارد. اگر این عادت را با محتوای درست ترکیب کنید، بعد از مدتی میبینید که بدون فشار و اجبار، دیدتان به خود و دنیا عمیقتر شده است.
پادکستی مثل سانسورچی دقیقاً همین فضا را برای شنونده میسازد. به جای اینکه فقط چند جمله انگیزشی تکراری را بارها و بارها بشنوید، با کتابها، نظریهها و تجربههای واقعی سروکار دارید. هر اپیزود فرصتی است برای آشنا شدن با یک موضوع جدید: از قدرت و بازیهای پشتپرده روابط گرفته تا خطاهای شناختی، از پروپگاندا و مغلطهها تا صمیمیت، عشق و هوش جنسی. این تنوع موضوعی کمک میکند تصویر کاملتری از «انسان» و «زندگی» در ذهنمان شکل بگیرد.
یک ویژگی مهم در یک پادکست حرفهای این است که بین تئوری و عمل پل بزند. در خیلی از اپیزودهای سانسورچی، بعد از معرفی یک کتاب یا مفهوم، مثالهایی از زندگی روزمره آورده میشود: از محیط کار و تصمیمهای شغلی گرفته تا روابط خانوادگی و دوستیها. به این ترتیب، شنونده حس نمیکند در حال گوش دادن به درس دانشگاهی خشک و رسمی است؛ بلکه حس میکند کسی دارد با او درباره چالشهای واقعی زندگی حرف میزند و ابزارهایی به او میدهد که همین امروز میتواند امتحانشان کند.
در دنیایی که پر است از محتوای سطحی، زرد و زودگذر، داشتن منبعی که جدی و در عین حال صمیمی با ما درباره رشد شخصی حرف بزند، امتیاز بزرگی است. نام سانسورچی هم از همینجا میآید؛ ایده این است که بسیاری از چیزهایی که باید درباره خودمان و جهان بدانیم، سالهاست در ذهن، خانواده یا جامعه سانسور شدهاند. این پادکست تلاش میکند لایهای از این سانسورها را کنار بزند و اجازه دهد با خود واقعیمان مواجه شویم؛ با ترسها، ضعفها، آرزوها و تناقضهایمان.
اما برای اینکه این نوع محتوا واقعاً اثرگذار باشد، لازم است آن را به «عادت» تبدیل کنیم. شنیدن یکی دو اپیزود پراکنده، شبیه خوردن یک مولتیویتامین تصادفی است؛ در لحظه شاید حس خوبی بدهد، اما در بلندمدت تغییری ایجاد نمیکند. اگر برای خودمان تصمیم بگیریم که مثلاً هفتهای دو یا سه اپیزود گوش بدهیم، آنوقت کمکم میبینیم که واژهها، مثالها و مفاهیمی که میشنویم، در ذهنمان تهنشین میشوند و روی رفتارمان اثر میگذارند.
یکی از راههای ساده برای تبدیل گوش دادن به پادکست به عادت پایدار این است که آن را به زمانهای مشخص گره بزنیم؛ مثلاً هر روز در مسیر رفتن به محل کار، هنگام پیادهروی عصرانه، یا در بخشی از کارهای خانه. میتوانیم حتی برای خودمان قانون بگذاریم که در این زمانها، بهجای موسیقی یا اسکرول کردن شبکههای اجتماعی، به یک اپیزود از پادکست مورد علاقهمان گوش بدهیم. همین تصمیم کوچک، در طول ماهها و سالها، تفاوت بزرگی ایجاد میکند.
چند قدم عملی برای استفاده بهتر از پادکست در مسیر رشد
برای اینکه شنیدن پادکست فقط به مصرف انفعالی محتوا تبدیل نشود، میتوانیم بعد از هر اپیزود، یک کار کوچک انجام دهیم؛ مثلاً یک جملهای که بیشتر از همه روی ما اثر گذاشته را یادداشت کنیم، یا یک سؤال مهمی که در ذهنمان شکل گرفته را بنویسیم. میتوانیم هفتهای یکبار، مرور کوتاهی داشته باشیم که این هفته چه چیزهایی شنیدیم و آیا توانستیم حتی یک نکته خیلی کوچک را در رفتارمان امتحان کنیم یا نه. همین بازبینیهای ساده کمک میکند که یادگیریمان جهتدار و ماندگار شود و پادکست به جای سرگرمیِ صرف، به ابزار واقعی توسعه فردی تبدیل شود.