شاید شما هم پروژههای بسیاری را دیدهاید که با کدنویسی درخشان ، تیم نابغه و ایدهای انقلابی میآیند، اما ناگهان ۹۹٪ سقوط میکنند. برای خیلی تریدرهای ارز دیجیتال پیش آمده که تحقیق میکنند، هیجانزده میشوند و با این باور که جواهری پنهان پیدا کردهاند، در یک توکن سرمایهگذاری میکنند. اما یک سال بعد، پروژه به […]
شاید شما هم پروژههای بسیاری را دیدهاید که با کدنویسی درخشان ، تیم نابغه و ایدهای انقلابی میآیند، اما ناگهان ۹۹٪ سقوط میکنند. برای خیلی تریدرهای ارز دیجیتال پیش آمده که تحقیق میکنند، هیجانزده میشوند و با این باور که جواهری پنهان پیدا کردهاند، در یک توکن سرمایهگذاری میکنند. اما یک سال بعد، پروژه به شهر ارواح تبدیل شده، جامعهاش از بین رفته و توکن آن عملاً بیارزش شده است.
این یکی از گیجکنندهترین و دردناکترین تجربیات برای یک سرمایهگذار است. درک اینکه چرا پروژههای کلاهبرداری شکست میخورند آسان است. اما چرا پروژههای خوب با فاندامنتال قوی میمیرند؟ در این مطلب که براساس مقالهای در وبسایت مدیوم (Medium) نوشته شده است، عوامل شکست این نوع پروژهها را بررسی میکنیم تا بتوانید در کنار تحلیل فاندامنتال عوامل بیشتری را برای سرمایهگذاری خود در نظر داشته باشید.
توهم «بساز، خودشان میآیند»
بزرگترین اشتباهی که بنیانگذاران باهوش مرتکب میشوند این است که باور دارند اگر تکنولوژی آنها ۱۰ برابر بهتر باشد، کاربران خودشان به سمت آن سرازیر خواهند شد. این همان توهم «بساز، خودشان میآیند» است و فضای کریپتو قبرستان عظیمی از پروژههایی است که در این تله افتادهاند.
یک پروژه کریپتویی موفق، موجود زنده ظریف و چندوجهی است. این پروژه به چیزی بیش از یک موتور خوب نیاز دارد. در ادامه پنج قاتل خاموشی را معرفی میکنیم که میتوانند حتی امیدوارکنندهترین فناوریها را نیز از پای درآورند. با گذاشتن این عوامل در کنار تحقیقات فاندامنتال، میتوانید با اطمینان بیشتری پروژههای جدید را بررسی و در آنها سرمایهگذاری کنید.
۱. توکنومیکس معیوب
یک پروژه میتواند بهترین تکنولوژی دنیا را داشته باشد، اما اگر قلب اقتصادی آن، یعنی توکنومیکس، اشکال اساسی داشته باشد، محکوم به شکست است. توکنومیکس دقیقاً به معنای اقتصاد توکن است: عرضه، توزیع و هدف آن.

هر پروژه را مانند کشور دیجیتال و کوچک خودش در نظر بگیرید. تکنولوژی، زیرساخت آن است، اما توکنومیکس، سیاست اقتصادی آن است. کشوری با سیاست اقتصادی بد، هرچقدر هم که جادههای عالی داشته باشد، فرو خواهد پاشید.
توکنومیکس از دو راه اصلی میتواند یک پروژه را نابود کند:
توکن کاربرد واقعی ندارد
این رایجترین مشکل است. باید این سوال را پرسید: «چرا این توکن باید وجود داشته باشد؟» اگر تنها هدف توکن این است که یک دارایی سفتهبازی برای خرید و فروش باشد، هیچ دلیل واقعی و پایداری برای نگهداری آن توسط مردم وجود ندارد. یک توکن خوب، عمیقاً با پروتکل ادغام شده است؛ شما برای پرداخت خدمات، رأیگیری در حاکمیت یا تأمین امنیت شبکه به آن نیاز دارید.
فشار فروش بیش از حد
این موضوع به این مربوط است که چه کسانی مالک توکنها هستند. اگر ۶۰٪ از کل عرضه به تیم و سرمایهگذاران خطرپذیر (VC) اولیه اختصاص داده شده باشد، شما با مشکل بزرگی روبرو هستید.
این افراد داخلی سودهای تحققنیافته هنگفتی در اختیار دارند و در نهایت میخواهند آن را نقد کنند. بهمحض اینکه توکن عرضه و در صرافیها لیست شود، «فشار فروش» دائمی و خردکنندهای ایجاد میکند که جامعه کوچک خریداران خرد هرگز نمیتوانند آن را کننترل کنند و باعث میشود قیمت به مرور زمان کاهش یابد.
۲. مشکل شهر اشباح
یک پروژه کریپتویی بدون جامعه پرجنبوجوش و فعال، فقط قطعهای کد خالی در اینترنت است. جامعه فقط یک «ویژگی خوب» نیست؛ بلکه اولین پایگاه کاربران پروژه، پرشورترین تیم بازاریابی آن و با ارزشترین منبع بازخورد آن است.
تصور کنید یک معمار برجسته، زیباترین، کاربردیترین و مدرنترین شهر جهان را بسازد، اما هیچکس به آنجا نقل مکان نکند. خیابانها خالی، مغازهها بسته و ساختمانها ساکت هستند. مهم نیست که معماری چقدر عالی است، آن شهر شکستخورده و به شهر اشباح تبدیل شده است.
بسیاری از تیمهای فنیمحور این اشتباه را مرتکب میشوند که فکر میکنند بازاریابی و جامعهسازی «مهارتهای نرم» و کماهمیتتری نسبت به کدنویسی هستند. آنها نمیفهمند که در دنیای غیرمتمرکز، جامعه خودِ محصول است.
۳. عدم تناسب محصول با بازار
این قاتل کلاسیک برای استارتاپهاست و در کریپتو بسیار شایع است. تیم، یک قطعه فناوری میسازد که فوقالعاده هوشمندانه، پیچیده و زیباست… اما مشکلی را حل میکند که در واقع هیچکس آن را ندارد.
سگوی (Segway) یک مثال کامل از دنیای واقعی است که شگفتی مهندسی بود. یک وسیله حملونقل آیندهنگرانه با قابلیت حفظ تعادل خودکار. اما برای چه کسی بود؟ جایگزینی برای ماشین، دوچرخه یا پیادهروی نبود. در واقع، سگوی راهکاری درخشان بود که مشکلش هنوز در دنیای واقعی وجود نداشت و دنبال پیدا کردن آن بود و در نهایت نتوانست بازار انبوهی پیدا کند.

بسیاری از پروژههای کریپتویی، سگویهای دیجیتال هستند. آنها ممکن است یک مکانیزم اجماع جدید یا معماری قرارداد هوشمند منحصربهفرد داشته باشند، اما اگر آن فناوری به یک اپلیکیشن غیرمتمرکز (dApp) یا خدماتی تبدیل نشود که برای کاربر واقعی بهتر، ارزانتر یا سریعتر باشد، از کمبود استفاده خواهد مرد.
۴. روایت اشتباه، زمان اشتباه
بازار کریپتو در امواج قدرتمندی به نام «روایتها» حرکت میکند. روایت، ایدهای بزرگ است که توجه و سرمایه بازار را برای مدتی به خود جلب میکند (مانند تابستان دیفای، رونق NFTها یا همگرایی هوش مصنوعی و کریپتو).
روایت، یک جریان قدرتمند اقیانوسی است و پروژه، قایق است. اگر شما یک پروژه بازی NFT درخشان (قایق شما) را در وسط بازاری که غرق در دیفای (یک جریان متفاوت) است راهاندازی کنید، در واقع در حال شنا کردن برخلاف جریان آب هستید. قایق شما هر چقدر هم که عالی باشد، راه دوری نخواهید رفت.
زمانبندی همه چیز است. پروژهای با فناوری شگفتانگیز که خیلی زودتر از زمان خود آمده باشد، در جلب توجه شکست خواهد خورد. پروژهای که در انتهای یک چرخه روایی، زمانی که هیجان در حال محو شدن است، راهاندازی شود، به عنوان تازهوارد دیرهنگام دیده و نادیده گرفته خواهد شد.
۵. کابوس تجربه کاربری
تجربه کاربری مانع نهایی و شاید مهمترین مانع برای پذیرش جریان اصلی است. یک پروژه میتواند سریع، ارزان و امن باشد، اما اگر استفاده از آن نیازمند فرآیندی ۱۲ مرحلهای و پر از اصطلاحات تخصصی باشد، ۹۹٪ از کاربران بالقوه در پنج دقیقه اول تسلیم خواهند شد.
تصور کنید برای چک کردن ایمیل خود مجبور باشید نحوه کار پروتکل TCP/IP را بفهمید. اگر اینطور بود اینترنت هرگز به این محبوبیت نمیرسید. دلیل موفقیت اپلیکیشنهایی مانند اینستاگرام و تیکتاک این است که تجربه کاربری (UX) یکپارچه، آسانفهم و تقریباً نامرئی دارند.
دنیای کریپتو هنوز عمدتاً برای توسعهدهندگان ساخته شده است. تجربه کاربری اتصال یک کیف پول، مدیریت کارمزد گس و امضای تراکنشها مانعی بزرگ است. پروژههایی که در بلندمدت برنده خواهند شد، آنهایی هستند که میتوانند تمام این پیچیدگیها را پنهان کرده و تجربهای به سادگی استفاده از یک اپلیکیشن معمولی ایجاد کنند.

راهنمای سرمایهگذار: چگونه از این دانش استفاده کنیم؟
این لیست فقط کالبدشکافی شکست نیست؛ بلکه چکلیستی برای یافتن موفقیت است. وقتی در حال تحقیق در مورد یک پروژه جدید هستید، این سوالات حیاتی تجاری را از خود بپرسید، نه فقط سوالات فنی را:
- آیا این توکن ضروری است و توکنومیکس آن منصفانه است؟
- آیا یک جامعه واقعی، پرشور و در حال رشد دارد؟
- آیا این پروژه مشکلی واقعی و دردناک را برای گروه خاصی از کاربران حل میکند؟
- آیا این پروژه با روایتی قدرتمند و در حال رشد همسو است؟
- آیا استفاده از آن آسان است؟ اگر نه، آیا برنامه مشخصی برای آسانسازی آن وجود دارد؟
جمعبندی
تکنولوژی درخشان، بلیط ورود به فضای کریپتو است، اما تضمینی برای موفقیت نیست. پروژههایی که زنده میمانند و شکوفا میشوند، آنهایی هستند که میفهمند فقط در حال ساختن کد نیستند؛ بلکه در حال ساختن یک کسبوکار هستند.
با یادگیری نگاه فراتر از تکنولوژی و تحلیل یک پروژه از دریچه اقتصاد، جامعه و تجربه کاربری آن، میتوانید شانس خود را برای یافتن جواهرات واقعی که برای ماندگاری ساخته شدهاند، به طور چشمگیری افزایش دهید.